کار تمام شده، ولی چیزی که میخواستید نیست
اگر میبینید که خیلیاوقات نتیجهی نهایی کار چیزی که میخواستید نمیشه، این رو به عنوان یک نشونه در نظر بگیرید که کار رو در ابتدا درست محول نمیکنید یا به میزان کافی درگیر کار نیستید، یا احتمالاً هر دو.
گذاشتن زمان کافی برای تبیین انتظارات در آغاز پروژه، و ماندن و چک کردن پروژه بعد از شروعش باعث میشه کار توی مسیر درست خودش بمونه، ایرادها هرچه زودتر رفع شن، و اگر نیاز باشه مسیر پروژه اصلاح شه. در ضمن، کارمندان از دوبارهکاری نفرت دارند. هرچه زودتر ایرادها را عنوان کنید کمتر خسته و عاصی میشوند.
مطمئن نیستید که اعضای تیم نظر شما راجع به کارشان را میدانند
اگر هر نظری، مثبت یا منفی، راجع به کار یکی از اعضای تیم دارید و او نمیداند، به میزان کافی ارتباط برقرار نمیکنید. و این باعث میشود کارمندان خوب احساس کنند به میزان کافی از آنها قدردانی نمیشود، کارمندان معمولی فکر کنند در حد عالی کار میکنند و کارمندان کمکار پاسخگو نباشند.

نمیدانید که کارمندان در مسیر رسیدن به اهداف بلند مدت هستند یا نه
شاید فکر کنید که اگر کارمندان در مسیر رسیدن به اهداف نباشند، به شما میگویند؛ ولی بسیاری از افراد مدیران را در جریان چنین موضوعاتی (یا هرچیزی بیشتر از آنچه مدیر میخواهد بشنود) قرار نمیدهند. بهعلاوه، چک نکردن مسیرشان به سوی اهداف، این پیام را میدهد که اصلاً شما اهمیتی به این اهداف نمیدهید.
باید حداقل سه ماه یکبار یا در بعضی موارد ماهانه با هر کارمند راجع به روندشان به سمت اهداف بلند مدت صحبت کنید. حتی میتوانید نقاط عطف راه را مشخص و زمانبندی کنید تا هردو بتوانید به راحتی متوجه شوید که پروژه کجا در حال خارج شدن از مسیر است.
به نتایج مطلوب نمیرسید
اگر در حوزهی بخصوصی از فرد خاصی نتایج مطلوبی نمیگیرید، زمان آن است که بیشتر دخیل کار شوید که از نزدیک ببینید اعضای تیم چه میکنند؛ راهنمایی های بهتری کنید؛ بفهمید چه تغییراتی باید انجام شود؛ و مطمئن شوید که حتماً انجام میشوند.